۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

چرا این قدر میترسیم؟


میلیونها سال قبل ترس علامت خطر بدن بود که به ما نشان می داد خارج از ناحیه امن خود هستیم. وجود خطری احتمالی را هشدار میداد،
 امروز ترس چیزی بیشتر از یک علامت است که میگوید باید هشیار و محتاط بمانیم. میتوانیم ترس را احساس کنیم، اما با وجود این میتوانیم هنوز هم به هر جهت به جلو پیش برویم .
 ترس خود را به عنوان بچه ای دو ساله در نظر بگیرید که نمیخواهد با شما برای خرید به بازار بیاید. شما اجازه نمیدهید ذهنیت بچه ای دوساله کنترل زندگیتان را به دست بگیرد از آنجا که باید به خرید بروید، مجبورید بچه دوساله را با خود به بازار ببرید، ترس هیچ فرقی ندارد. به عبارت دیگر بدانید که ترس وجود دارد  اما اجازه ندهید که شما را از انجام کارهای مهم باز دارد.
                                                                         
                                                          ( اگر جرات نباشد و کسی خطر نکند چیزی به دست نمی آید)

۶ نظر:

سعيده گفت...

نعبیر کردن ترس به بچه دو ساله خیلی جالب بود
.
.
گاهی ترس توی وجود آدمه هر کاری هم بکنیم ازمون جدا نمیشه..بد جور روی روحمون اثر گذاشته و یه جورایی عجین شده
.
.
.
موفق باشی

سعيده گفت...

ما منتظر پست بعدي هستيم
هيچ جا نميريم همينجا هستيم
كجايي پسر
زود باش
بلاگت رو به روز كن
تجربه ديگه ميخواييم
زووود

فرهــــاد گفت...

برای سعیده خانم

ممنون که سر میزنی

آلاله گفت...

سلام
خوشم اومد.من هم ازامروز یعنی از دیشب شدم خواننده ی مطالب شما.
یکی از بدترین دوران عمر کوتاه من وقتی بود که اسیر ترس شده بودم جزئی از وجودم شده بود میدونی حس میکردم که داره وجودمو میخوره ولی بهش غلبه کردم
و خوشحالم که دوستایی داشتم که بهم کمک کردن!
خوش باشی!

تجربه ها گفت...

برای الاله
ترس فقط یه بچه فضول هست همین ،
حتمن میتونی از عهده یه بچه بر بیای مگه نه؟

رضا سیدی پور گفت...

من که نمی تونم از عهده یه بچه بر بیام ! بقیه رو نمی دونم ، از عهده ادم بزرگا بر میام اما از عهده یه بچه ... فکر نکنم !