۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

بیگانه از خود!

دوست داریم خود را دیگری ببینیم. انگار از خود واقعیمان بیزاریم و توهم یک شخصیت خیالی  را داریم. نمیپسندیم که  شخصیتی مستقل داشته باشیم . و حتی دوست نداریم این مساله را واکاوی کنیم که چرا اینگونه هستیم.
 به نظرم این یک انحراف شخصیت  است یا به نوعی الینه شدن، از خود بیگانگی و خود را دیگری فرض کردن است!
خود، خويشتن، شخصيت و هويت مفاهيم بسیار درخشانی هستند و این همه سرمايه‌هايي هستند كه شخص از تاريخ و فرهنگ و مذهبش به ارث میبرد.
و شروع  تمام آسیبها، از تحقیر و مجروح شدن همین خود، شخصیت و هویت است، به گونه ای که از خود هیچ اختیاری ندارد، و حتی انتخاب برایش دشوار میشود و....

۲ نظر:

صمد گفت...

سلام روانشناس
عجیب که اینطور می شود روزی روزگاری
سادیست...

سعيده گفت...

گاهي مشكلات كه تاثير خيلي منفي روي روح و روان آدم مي زاره ادم دوست داره جاي كسي ديگري باشه...... يعني خودشو يكي ديگه ببينه...چون تصور مي كنه اون شخص مقابل در آرامش رفاه يا خوشبختي زندگي ميكنه...گاهي اين آرامش و خوشبختي رو حتي مطلق هم ميبينه....فكر ميكنم علتش اينه....