۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

Change


محققان ژاپنی رفتارهای میمونهای مجمع الجزایر اکیناوا و توکونوشیما را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند. طبق مشاهدات آنها٬ میمونها خیلی سیب زمینی شیرین را دوست داشتند ولی خاکی که روی پوست آنها چسپیده بود چندان برایشان خوشایند نبود. میمونها مدت زمان زیادی را برای کندن پوست سیبزمینی ها با انگشتان خود صرف میکردند تا اینکه یک روز٬ یکی از ماده میمونها سیب زمینی خود را در آب دریا شست و به این ترتیب خاک روی آن از بین رفت. و بدین سان پدیده جدیدی به وقوع پیوست.


اولین افرادی که از این کار پیروی کردند میمونهای جوان بودند. سپس نوبت ماده میمونهای دیگر بود. اما میمونهای پیری که به عادتهای قدیمی خودشان چسپیده بودند٬ آخرین دسته ای بودند که با بی میلی برای شستن سیب زمینیهای خود اقدام کردند.

درآن موقع٬ پدیده بسیار جالبی رخ داد: کل گروه به این کار جدید گرایش پیدا کردند و د ر ادامه٬ تمام جوامع میمونها این عمل جدید را پذیرفتند. از آن به بعد٬ در سرتاسر دنیا٬ همه میمونها به جای پوست کندن سیب زمینیهایشان آنها را در آب میشویند!

شما فکر میکنید این جریان در بین انسانها به چه صورت است؟

تصور کنید که چنین امری در سطح شعور بشری قابل اجرا باشد...

در این هنگام٬ عباراتی مانند (به هرحال٬ این حرفها دردی را دوا نمیکند).( چه کاری از دست من برمیاید؟ من تنها کسی خواهم بود که این کار را انجام میدهد٬ به زحمتش نمی ارزد٬ این عمل تغییر بسزایی ایجاد نخواهد کرد. و...تبدیل به چنین جملاتی میشوند: این یک حرکت استثنایی است٬ پس آن را با آغوش باز میپذیرم و به کار میبندم زیرا موجب تغییر مثبتی خواهد شد! و اگر 5٬ 10٬ 50٬ و100 نفر مثل شما عمل کند چه خواهد شد؟ این کار چه تاثیری روی کل جامعه ما٬ دنیا و نیز زندگی شخصی ما خواهد داشت؟

و این یعنی: برای تغییر دنیا باید اول از خودمان شروع کنیم!

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

همدلی



همدلی یعنی اینکه بتوانیم زندگی دیگران را حتی تا زمانی که در آن شرایط قرار نداریم٬ درک کنیم. توانایی همدلی به ما کمک میکند تا بتوانیم انسانهای دیگر را حتی وقتی با آنها بسیار متفاوت هستیم بپذیریم و به آنها احترام بگزاریم. این توانایی٬ روابط اجتمایی را بهبود میبخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده نسبت به انسانهای دیگر منجر میشود. هم چنین همدلی نوع خاصی از توجه داشتن به دیدگاه های دیگران است. یعنی در موقعیتهای مختلف و در برخورد با اطرافیانمان بتوانیم دیدگاه ها٬طرز فکر٬ عقاید و حالات عاطفی آنها از جمله ترس٬ خشم٬ غم٬ شادی و ... را تشخیص دهیم و به طرز شایسته ای به آنها جواب دهیم. شرط لازم برای چنین کاری٬ خود آگاهی است و از دیگر شرایط لازم برای ایجاد همدلی بین افراد٬ شناخت تفاوتهای فردی و احترام گذاشتن به آنها است.

نتیجه: ما میاموزیم دیگران هم افراد ارزشمندی هستند٬ فقط باید به آنها احترام گذاشت.


۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

چند توصیه!


زیاد ایراد نگیریم: آدم ایراد گیر در دام ایرادها اسیر خواهد شد.

مسخره نکنیم: همونی را که کاشتید درو میکنید، پس تخم اعتماد بکارید.

توهین نکنیم: قبول دارید توهینها و واژه هایی را که به کار میبرید زمانی آنها را میشنیدید و برایتان آزار دهنده بود.

به خلوت و حیطه شخصی دیگران وارد نشویم: اعتماد کنید و گامی دیگر بردارید.

چند توصیه دیگر!!

صبور باشید و مراقب: با بی احتیاطی و ناشکیبایی اوضاع را خرابتر نکنید.

بعضی حرفها را نشنیده بگیرید: چون واقعا جدی نیستن!

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

تازه ترین طعم


خطهای سفید جاده را میشمارم.
یک...صد و بیست و هشت...
هزار و هفتصد و هشتاد و چهار...
از تو دور میشوم،

و نزدیکتر به انتظار!                                    میلاد تهرانی

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

از پله پایین بیا


تو باید از پله پایین بیایی تا آدم خوبی بشوی! نه برای اینکه دیگران این را به تو میگویند بلکه باید از پله پایین بیایی چون خشم، زندگیت را تباه میکند.


هدف قدرت و سلطه جویی است. وسیله هم خشم و خشونت است. خشونت همیشه به معنای از کوره دررفتن نیست. اغلب از این و آن میشنویم که میگویند: "نمیدانم چی شد، یه دفعه از خود بیخود شدم."

تو عصبانی میشوی وخیال میکنی دیگران به تو مدیون هستند و باید هر کاری تو میخواهی بکنند. آنان روی این کره خاکی نیامده اند که دست به سینه مطیع اوامر تو باشند. آنان زندگی خودشان را دارند و مدیون تو نیستند. پس، از این کارها دست بردار. با واقعیت روبه رو شو. تو نمیتوانی دنیا را زیر سلطه بگیری، آرزوی پادشاه شدن را از سرت بیرون کن. لطفا قبل از اینکه بسوزی از محل صاعقه دور شو.

خلاصه: پایین آمدن از نردبان خشم خیلی سخت است.


۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

پازل زندگی


هیچ چیزی مطلقا خوب و یا مطلقا بد نیست، مهم این است که از هر مفهوم به جای خود استفاده کنیم مثل تکه های پازل. یک تکه سیاه پازل به اندازه تکه های سفید ارزشمند است و وقتی در جای خود قرار میگیرد، در کنار بقیه تکه ها، کامل کننده و زیبایی بخش یک تصویر میشود. پازل یک بازی فکری است که از تکه های کوچک نامنظم تشکیل شده است و با کنار هم قرار دادن تکه ها، یک کلیت منظم معنی دار خلق میشود.


اجزای پازل در طول زندگی باید جوری انتخاب و در کنار هم قرار داده شوند که بازی مهیج و جالب شود و ما را به ادامه دادن تشویق کند و در نهایت آنچه را که در ذهن داشته ایم، متبلور کند و چه نیکو خواهد شد اگر تصویری که در نهایت ساخته میشود هم برای خودمان و هم برای دیگران جذاب و بیان کننده تمام حقایق درون و افکار ما باشد و نیاز به تعبیر و تفسیر برای خودمان وهم برای دیگران نداشته باشد و چه بد خواهد شد اگر در خاتمه در یابیم که تصویر ساخته شده با آنچه که ما میخواستیم متفاوت است و از آن بدتر این خواهد بود که احساس کنیم تمام تکه های چیده شده را باید از هم بپاشیم و از نو بسازیم اما مهلت چیندمان دوباره آن را نداشته باشیم


۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

The End


وقتی یک فیلم سینمایی تمام میشود آخرش چه مینویسند: "پایان!" این پایانی که مینویسند به چه معناست؟! مگر
غیر از این است که با این کلمه به شما میگویند همه ماجراهایی که در این فیلم دیدید هر چه بود و هراندازه
روی احساسات شما اثر گذاشت دیگر به پایان رسید و وقت آن شد که از سینما خارج شوید و یا از پای تلویزیون
برخیزید و سراغ زندگی خود بروید!؟

و ساعتی بعد که شما به زندگی خود برمیگردید میبینید که تمام شور و هیجانی را که هنگام تماشای فیلم در
 وجودتان زنده شده بود، دیگر نمیتوانید تجربه کنید! اما آیا اتفاقات زندگی واقعی نیز چنین است!؟

هوشیار باشید که زندگی فیلم یا مجموعه ای از فیلمهای جداگانه نیست که بتوان در ان هر کاری انجام داد
 و بعد با یک کلمه "پایان" اوضاع را به حال اول برگرداند! در واقع واژه پایان توهمی است که باید دقت
کرد هرگز در دام آن نیفتاد